عوامل گوناگونی در ساختمان این قواعد موثر است و ضرورت های اقتصادی و سیاسی و آرمان های اخلاقی و مذهبی هرکدام در این راه سهم بسزایی دارند. قانون گذار باید به وسیله تجربه و مشاهده و به یاری جامعه شناسی این ضرورت ها را بشناسد. ولی، حقوق مانند، علوم تجربی که تنها در پی احراز واقعیت ها نیست. نتیجه این کاوش ها در ترازوی عقل سنجیده می شود و قانون گذار می کوشد تا بهترین قاعده را در این میان بیابد و در انتخاب آن نظم عمومی و عدالت را هرچه بیشتر رعایت کند.
درست است که هدف تمام قواعد حقوقی تامین آسایش و نظم عمومی و اجرای عدالت است، ولی معلوم نیست این مفاهیم مجرد و کلی را چگونه باید با حقایق خارجی تطبیق داد و معیار تشخیص عدالت چیست؟ هنوز پاسخ قاطعی به این سوال داده نشده است که آیا هدف از ایجاد همه قواعد باید آسایش و آزادی فرد باشد و شخص انسان مبنا و هدف قرار گیرد، یا هدف تامین نیازهای اجتماعی است و فرد به عنوان جزئی از آن مورد توجه است و یا سرانجام باید امر سومی را هدف اصلی قرارداد؟
پاسخ دادن به همین پرسش هاست که موضوع این مبحث را تشکیل می دهد، و به عنوان مقدمه یادآوری می شود که گروه بزرگی از دانشمندان هدف قواعد حقوق را فرد می دانند و مکتب آنها را (حقوق فردی یا اصالت فرد) می نامند. و مکتب مخالف آنها را حقوق اجتماعی و دولتی یا (اصالت اجتماعی) نامیده اند.