اهداف یادگیری:
۱ . تعیین این امر که چرا حاکمیت قانون برای کسب و کار مهم می باشد.
۲ . شناسایی چندین حوزه حقوقی که بطور خاص مرتبط با کسب و کار بوده و اهمیت حاکمیت قانون در این حوزه ها.
۳ . شناسایی این موضوع که حاکمیت قانون چگونه دولت را محدود می سازد.
۴ . شناسایی این موضوع که حاکمیت قانون چگونه از افراد در برابر رویه های تجاری زیانبار محافظت می کند.
با توجه به نکات فوق تا اینجای کار می توان پیش بینی کرد که حاکمیت قانون در کسب و کار مهم و حائز اهمیت است. آیا می توان تصور کرد که بتوان یک کسب و کار را شروع کرد بدون اینکه از دیگران در این باره انتظار یک رفتار معقول را داشت؟ آیا در صورتی که هیچ گونه ابزار حقوقی نداشته باشید که از طریق آن از منافع مالی خویش مراقبت کنید باز تمایل به انجام یک فعالیت تجاری خواهید داشت؟ و در ارتباط با حل و فصل یک اختلاف، بدون یک نظام حاکمیت قانون هیچگونه راهکار مسلم برای حل و فصل آن وجود نخواهد داشت. بدون حاکمیت قانون، کسب و کار آشفته خواهد بود. در این بخش برخی نمونه های جامع راجع به اینکه چرا حاکمیت قانون برای کسب و کار مهم می باشد را ارایه می شوند.
قبل از پرداختن به مثال های فوق، به این سوال توجه داشته باشید: چه اتفاقی می افتاد اگر شما نحوه ی بازی شطرنج را نمی دانستید اما تلاش می نمودید تا به هر صورت بازی کنید؟ شما احتمالاً خیلی سریع به این دلیل که هیچ گونه منطقی را در حرکات مربوط به بازی رقیبتان درک نمی کردید و اجازه ی بعضی حرکات در بازی شطرنج را آن چنان که متمایل بودید نداشتید خسته و رنجور می شدید. برخی از مواقع، حرکت رقیبتتان را می دیدید که اسب خود را دو خانه به یک سمت و سپس یک خانه به سمت دیگری حرکت می دهد. در برخی اوقات هم شما مهره فیل رقیب را شاهد هستید که به صورت اریب حرکت می نماید. به علاوه، ممکن است پی نبرده باشید که چه حرکتی مجاز و چه حرکتی مجاز نیست. همچنین شما ممکن است ندانید که چگونه می توان رقیبی که مهره خود را به صورت نادرست حرکت داده است تا بدین ترتیب نوعی امتیاز از شما بدست آورد را تنبیه نمود. این وضعیت درست به مانند انجام یک فعالیت تجاری بدون فهم قواعد بازی است.
قواعد حقوقی قواعدی را در بر میگیرند که مردم و کسب و کارها بایستی برای جلوگیری از مجازات شدن از آنها تبعیت نمایند. قواعد حقوقی نه تنها مردم را قادر می سازند تا هر آنچه را که از آنها در زمینه های شخصی انتظار می رود را مورد شناسایی قرار دهند بلکه یک مجموعه قواعد راجع به کسب و کار را هم شامل می شوند تا اینکه هر آنچه که از آنها در زمینه معاملات و قراردادهای تجاری انتظار می رود را مورد شناسایی قرار دهند. به علاوه، قواعد حقوقی دولت ها و سایر اشخاص را از نقض کردن حق مالکیت باز می دارد. در صورتی که برخی اختلافات مطرح گردند در این صورت قواعد حقوقی روش های مسالمت آمیز و قابل پیش بینی را مقرر می دارند تا اینکه از آن طریق بتوان اختلافات مربوطه را حل و فصل کرد.
حاکمیت قانون دستورالعمل ها و رهنمودهایی را در هر حوزه از تجارت در بر دارد. برای نمونه، حاکمیت قانون شیوه ای را برای طرح دعوا بر علیه طرف دیگر در نزدیک تصمیم گیرنده بی طرف در بردارد تا اینکه بتوان در ارتباط با آن اختلاف رای صادر نمود. ما می دانیم که به دلیل وجود نظام حاکمیت قانون خود ما می توانیم به منظور آغاز فرآیند رسیدگی قضایی شکایتی را در یک دادگاه صالح مطرح سازیم. یا اینکه ما می توانیم یک شیوه جایگزین حل و فصل اختلافات را انتخاب کنیم چنانچه تمایل به ورود به مرحله رسیدگی قضایی نداشته باشیم. ما می دانیم که به این دلیل می توانیم یک چنین اقداماتی را صورت دهیم که نظام حاکمیت قانون ما این اجازه را به ما می دهد. بعلاوه، می توان این انتظار را هم داشت که در یک چنین فرایند رسیدگی قضایی هم بتوان به برخی راهکارهای حل و فصل اختلافات استناد نمود. یک چنین انتظاری معقول خواهد بود صرفاً به این دلیل که ما حاکمیت قانون داریم.
در ایالات متحده آمریکا قواعد حقوقی یک سیستم پیچیده ی فدرالیسم ایجاد شده که در آن چهارچوب قوانین فدرال و ایالتی در کنار یکدیگر به حیات خود ادامه می دهند. این وضعیت به مردم و کسب و کارها امکان می دهد تا بدانند که به کدام سیستم دولتی و قلمرو قضایی تعلق دارند. تصور کنید که شما بصورت خرده فروشی مبادرت به فروش سلاحهای گرم می نمایید. در این صورت شما هم مشمول قوانین ایالتی و هم قوانین فدرال قرار می گیرید. شما بایستی از سازمان اداری فدرال معروف به اداره نظارت بر الکل، دخانیات، سلاح های گرم و مواد منفجره (Bureau of Alcohol, Tobacco, Firearms, and Explosives) مجوز فدرال را کسب نمایید. شما از تجارت غیر قانونی سلاح ممنوع می شوید. احتمالاً بر اساس قوانین ایالتی لازم باشد که شما تضمین دهید که هر خریدار یک سلاح گرم مجوز معتبر راجع به نگهداری و استفاده از سلاح گرم را داشته باشد. شما ملزم می شوید تا کارت شناسایی را چک کنید، دوره های انتظار را پیش بینی کنید، و از فروش اسلحه به افرادی که بر طبق قوانین ایالتی شما مجاز به حمل آن ها نیستند خودداری کنید. چنانچه ما هیچگونه نظام حاکمیت قانون را نداشتیم در این صورت این امکان وجود داشت که در مورد چگونگی مدیریت کسب و کار دچار تردید شویم و بطور خودسرانه قوانین اظهار نشده و یا قوانین معطوف به ماسبق را اجرا کنیم که کسب و کار ما را تحت تاثیر خود قرار دهند.
همچنین قواعد حقوقی بر قراردادها بین مردم و بین تجار نیز حاکم هستند. بر مبنای نظام حقوقی کامن لا برای اینکه یک قرارداد قابل اجراء باشد لازم است که برخی مولفه های مشخص یک قرارداد وجود داشته باشند. به موجب قانون متحد الشکل تجاری (UCC)، تاجران مشمول یک مجموعه قواعد مستقل هستند که انعطاف پذیری مفاد و شروط قراردادی را داشته و نیازهای تجاری را تسهیل می نمایند. در صورتی که مفاد قرارداد در زمینه ی ایجاب و قبول بین تاجران تعارض داشته باشند در این صورت طبق قانون متحد الشکل تجاری (UCC) می توان خلاءهای قانونی را پر کرده و بدین ترتیب بدون نیاز به بازنویسی قرارداد یا توسل به راهکارهای حل و فصل رسمی اختلاف مفاد و شروط قرارداد را اصلاح کرد. بعلاوه، کسب و کارها به قواعد حقوقی وابسته بوده زیرا که به آنها کمک کرده تا قراردادها را علیه مقاطعه کارانی که از اجرای قراردادها خودداری کرده اند اجرا کنند.
بعلاوه، به این دلیل که ما یک نظام حاکمیت قانون را داریم لذا کارفرمایان قواعد بازی راجع به چگونگی ارتباط با کارمندان خود را دانسته، و کارمندان نیز از قواعد راجع به تعهدات خود در برابر کارفرمایان آگاه و مطلع هستند. به همین ترتیب، شرکای تجاری، اعضای هیئت مدیره شرکت ها، و اعضای شرکت های با مسئولیت محدود همگی می دانند که در انجام تکالیف خود در برابر شرکت و افراد دیگر در سازمان خود چه انتظاری از آنها می رود. زمانی که یک نفر کاری را انجام می دهد که از انجام آن ممنوع شده است در این صورت منبع حقوقی وجود دارد.
همچنین حاکمیت قانون حمایت از اموال را مقرر می نماید. تصور کنید که قانون حمایت از اموال غیرمادی را نداشتیم از جمله حقوق مالکیت فکری مانند اسرار تجاری، علایم تجاری یا کپی رایت. در صورتی که ما از قواعد بازی مطلع نبودیم، حمایت از این نوع اموال بسیار مشکل می نمود.حتی ممکن بود مردم هیچ انگیزه ای برای خلق و یا اشتراک اموال معنوی جدید نداشته در صورتی که هیچگونه انتظار معقول برای حمایت از این اموال و یا اختصاص پاداش برای آنها نداشتند. به همین ترتیب، حاکمیت قانون ما را قادر می سازد تا بدون استناد به ترتیبات فراقانونی از اموال مادی حفاظت نماییم. برای نمونه، در صورتی که ما از نظام حاکمیت قانون برای انتقال و حفظ مالکیت قانونی خود بر اموال غیرمنقول و یا اموال شخصی برخوردار نبودیم در این صورت ممکن بود مجبور شویم که در مواقعی که هیچگونه امکان وجود نداشت که خود به لحاظ فیزیکی از اموال خود مراقبت کنیم به نیروهای امنیتی هزینه بر خصوصی برای حفاظت از اموال خود متوسل شویم.
همچنین کسب و کارها بر حاکمیت قانون بر روابط بدهکار و بستانکار مبتنی هستند. و در صورتی که مسائل مالی پیش بینی نشده باشند در این صورت نظام حقوقی ما به کسب و کارها اجازه می دهد تا به موجب قوانین ورشکستگی از طریق دادگاه از بستانکاران حمایت کنند. این کار، کسب و کارها را قادر می سازد تا از اموال خود در برابر تملکات ثانوی بستانکار و یا سلب حق رهن از خود مراقبت به عمل آورده و به لحاظ مالی بازیابی شوند.
لذا حاکمیت قانون از مردم در برابر کسب و کارها حمایت به عمل می آورد. برای نمونه، کنگره قانون ضد تراست را تصویب کرده است که برخی رویه های ضدرقابتی مشخص مانند تبانی و تثبیت قیمت را ممنوع می نماید. بعلاوه، کسب و کارها از توسل به تبلیغات فریبکارانه منع شده اند و در رابطه با کالاهای معیوب که تولید یا به فروش رسانده و منجر به آسیب می گردند مسئول شناخته می شوند.
همچنین، سیستم حاکمیت قانون از کسب و کارها در مقابل دولت حمایت به عمل می آورد. به دلیل اینکه هر کس مشمول حاکمیت قانون قرار می گیرد این بدان معناست که دولت خود در رابطه با تنظیم قواعد و یا مطالعه کسب و کارها نمی تواند از محدوده قانون تجاوز نماید. دولت بایستی در لوای قانون عمل کند. برای نمونه، تصور کنید که دولت ما بتواند هر کاری را بدون هر گونه محدودیت حقوقی انجام دهد. یک کسب و کار که در یک چنین فضایی فعالیت می کند ممکن است بدون دلیل، و یا در نتیجه اخذ مالیات های اضافی، و یا لزوم پرداخت رشوه برای اخذ مجوز کسب و کار بسته شود. نظام حاکمیت قانونی ما از یک چنین سوء استفاده هایی جلوگیری می نماید.
مردم بدون حاکمیت قانون مجبور می شوند ناگزیر نسبت به تخلفاتی که بر علیه آن ها ارتکاب یافته است اعلام رضایت نمایند. آنها مجبور می شوند که بطور فیزیکی از اموال خود مراقبت به عمل آورند. این امر منجر به ایجاد شکاف در ساختار اجتماعی شده و از نتایج آن اجرای خودسرانه عدالت و اعمال فیزیکی قدرت خواهند بود که نقشهای اصلی را در حل و فصل اختلافات خواهند داشت.