همان گونه از تعریف«حق» بر می آید، «حق» مفهومی ماهوی نیست، بلکه از امور اعتباری است. در بررسی مفهوم حق، نخستین سوالی که پس از تعریف آن، به ذهن می رسد این است که آیا اعتبار حقوق دارای ملاک واقعی و نفس الامری است؟ به سخن دیگر، آیا در اعتبار آنها وجود منشاء انتزاع عینی و خارجی لازم است یا نه؟
اعتبار حقوق و تنظیم قواعد مربوط به آن چگونه صورت می پذیرد؟ این پرسشی است که پاسخ آن در مبحث حاضر پیگیری می کنیم. مراد از منبع حق، صورت های ایجاد قواعد حقوقی است؛ یعنی نیروهای گوناگون اجتماعی از چه وسایلی برای وضع قواعد استفاده می کنند و مظهر خارجی عوامل یاد شده، کدام است؟
در نظام حقوق بشر غرب قراردادهای اجتماعی و اراده اکثریت، منبع عمده اعتبار حق قلمداد می شود. اکنون باید دید که در نظام حقوقی اسلام نقش عقل و فهم بشری در استنباط قواعد مربوط به حقوق انسان چیست؟ آیا قراردادهای که در جامعه اسلامی میان مسلمانان در این باره منعقد می شود، موضوعیت دارد یا نه؟
قرآن کریم که سرچشمه جمیع تعالیم اسلام می باشد که هیچ تردیدی نیست و تحریفی در آن راه نیافته است و در اعتبار و اصالت قرآن هیچ اختلافی بین فرق اسلامی وجود ندارد. پس از قرآن کریم سنت(قول و فعل و تقریر) پیامبر(ص) منبع دیگری برای شناخت تعالیم دین است. اهل سنت، اجماع و اتفاق آرای مسلمانان را نیز جزو منابع می شمارند. از نظر شیعه اجماع دلیل مستقلی نیست و تنها، در سایه کشف از نظر معصوم حجیت دارد.
بر طبق دیدگاه رایج در میان شیعه، عقل انسانی نیز جزو منابع دستیابی به احکام است که به دلیل اهمیت آن، به طور مستقل به بررسی آن می پردازیم.