دوران مدرنیته با تحولات عظیمی در ساختار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی غرب همراه بود. اختراع صنعت چاپ و ماشین بخار شکل زندگی را دگرگون کرد و به شهرنشینی رونق بخشید. پیشرفت تدریجی تکنولوژی، تولید کارخانه ای را جانشین صنایع دستی کرد. بدین ترتیب نظام اجتماعی فئودالیته خود را با نیروهای اجتماعی جدیدی مواجه دید که نمی توانست وجودشان را انکار نماید. اصلاح مذهبی که در واکنش به تشریفات و سختگیری های کلیسا و اختناق فکری حاکم بر امور مذهبی آغاز گردید نیز در تغییر موازنه موجود بین گروه های اجتماعی تاثیر گذاشت و به رشد طبقه متوسط شهری، در مقابل اشراف و زمینداران و روحانیان کمک کرد. اصلاحگران مذهبی که در رأس آنها افرادی مانند لوتر و کالون بودند، کوشیدند تا مذهب را از انحصار کلیسای کاتولیک خارج سازند و در این راه اقداماتی چند انجام دادند از جمله:
به طور کلی، اصلاح مذهبی با تضعیف اقتدار کلیسا و ارائه تفسیر جدیدی از دین، راه را برای حرکت گروه های اجتماعی باز کرد و با تاثیر بر فردگرایی در جهت شناخت و رسمیت یافتن نگرش حقوق طبیعی بشر حرکت نمود.