مفهوم تفکیک قوا: این اصل در پی آن است که به طریقی، قدرت در دست فرد یا گروهی تمرکز نیابد و وظایف حکومت بین نهادهای متعدد توزیع گردد. بنابراین هسته بنیادین این اصل، تدبیر برای جلوگیری از تمرکز قدرت سیاسی در دست فرد یا گروهی از فرمانروایان و جلوگیری از استبداد و خودکامگی، توزیع قدرت و حفظ پاسداری از حقوق و آزادی های شهروندان است. البته گروسیوس، پوفندروف و ولف، از صاحب نظران مکتب فطری؛ از یک طرف، تعداد وظایف و اختیارات قدرت سیاسی را متنوع و بی شمار میدانستند و هرکدام را “بخشی از ظرفیت حاکمیت” می پنداشتند و از سوی دیگر در عمل، جدا کردن ارگان های اجرایی این قوا را خلاف مبانی فرمانروایی به حساب می آورند و گمان می کردند که یک نفر یا یک دستگاه مرکزی باید پیوند دهنده واقعی و سررشته دار حکومت باشد. از طرف دیگر اعتقاد ژان بُدن و شاگردانش، حاکمیت طبعاً تقسیم ناپذیر است و تقسیمات و وظایف، خود جلوه های گوناگونی از حاکمیت هستند که از قوه مقننه نشأت می گیرند، بنابراین قوه مقننه تجسم بخش حاکمیت و تنها دارنده حق حکومت تلقی می گردد. و دیگر اینکه قدرت فاسد می کند و قدرت مطلق، مطلقاً فاسد می کند.
طرفداران نظام سه قوه ای: ۱- ارسطو ۲- جان لاک ۳- منتسکیو ۴- ژان ژاک روسو.