(فقه) اقامه دعوی را گویند. مدعی را مستعدی و مدعی علیه را مستعدی علیه گفته اند.
(حقوق جزا) تحقیق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مامور صلاحیت دار قضائی(بازپرسان و ضابطین عدلیه) مترادف این اصطلاح لفظ بازپرسی است. دادرسی که شغل او استنطاق است مستنطق یا بازرس نامیده می شود.
(مدنی– فقه) استفاده از کار یا مال دیگری با رضای او(ماده ۳۳۶-۳۳۷ ق-م)درقانون مدنی استیفاء یکی از اسباب ضمان قهری است(ماده ۳۰۷ ق_م) و این اغلاط است زیرا این کار بتراضی طرفین صورت می گیرد و به ماخذ ماده ۱۸۳-۵۰۱ قانون مدنی عقد است و حال اینکه ضمانات قهری امور خارج از عقد می باشند.
(مدنی- فقه) از بین بردن حقی توسط صاحب حق. مثلاً کسی که در عقدی صاحب حق خیاری شده می تواند یکطرفه و به قصد خود آن حق را ساقط کند. اسقاط در مقابل انتقال حقوق بکار می رود چنانکه گویند اصل این است، که هر حقی قابل انتقال حقوق (ارادی یا قهری) و قابل اسقاط باشد و خلاف آن محتاج به دلیل است. اسقاط از ایقاعات است.
(دادرسی مدنی) یعنی چشم پوشی مدعی از دعوائی که مطرح کرده یا ممکن است مطرح کند.