از دیدگاه اسلام کاربرد دلیل عقلی در استباط حقوق بشر متنوّع است و حوزه های مختلفی را شامل می شود:
۱- استفاده از نیروی اندیشنده در فهم و شناخت گزاره های دینی موجود در کتاب و سنت؛ این نخستین کاربرد دلیل عقلی است. مهمترین مباحث کلامی که عهده دار تبیین، اثبات و یا دفاع از مبانی هستی شناختی و اعتقادی دین می باشد، مرهون این استفاده از عقل بشری است. پذیرش دین نیز با استفاده از همین نیرو صورت می پذیرد. اصول فقه به عنوان مجموعه مباحثی که درباره طرق استنباط احکام شریعت از منابع معتبر دینی است، جزو موارد استفاده از عقل انسانی می باشد.
۲- مبحث مستقلات عقلیه: منظور از این اصطلاح، آن قسم قضایای عقلی است که بدون ضمیمه شدن گزاره ای از متون دینی به آن، ما را به سوی احکام شریعت اسلام رهنمون می شود پذیرش این قسم از دلیل عقلی مبنی بر مفروضات زیر است:
فرض اوّل: حسن و قبح به معنای شایستگی و در خور ستایش بودن و نیز ناشایستگی و درخور سرزنش بودن، در ذات برخی امور وجود دارد.
فرض دوم: عقل نیروی اندیشیده انسان توانایی شناخت این گونه از حسن و قبح را، حدقل در کلیات داراست.
فرض سوم: در مواردی که عقل به حسن و قبح ذاتی امری پی می برد، شرع نیز به طور گریز ناپذیری بر طبق آن حکم می کند. چرا که شارع اسلام، خود در رأس همه خردمندان و سرآمد آنهاست.
۳- مبحث غیرمستقلات عقلیه: در صورتی که استنباط حکمی از شریعت به مدد یک قضیه عقلی صورت پذیرد، ولی قضیه عقلی در کنار و به ضمیمه یک حکم شرعی به نتیجه بیانجامد، بدان غیرمستقلات عقلیه گفته می شود.
برای مثال نماز واجب است و وضو مقدمه نماز است، و از اینجا وجوب مقدمه (وضو) را به کمک حکم عقل استنباط می کنیم.