یک وکیل مدافع باید برای پیروزی در دعوا روش ها و فنونی را به کار بندد که به آن فنون یا فن وکالت گفته می شود. بنابراین هر وکیلی باید تمامی این فنون و روش ها را بداند تا بتواند در برابر ترفندهای حریفی را که برای غلبه بر موکل ذیحق او برآنها دست می یازد، خنثی کند.
همراهان گرامی، در این راستا گروه میزان بر آن شد، مجموعهای باعنوان فن وکالت را ارائه دهد که راهنمای شما در این زمینه باشد. پس تا پایان این مجموعه با ما همراه باشید.
با تجدید احترام
کبری سبزعلی یمقانی
هدف از نهاد وکالت بدون تردید کمک به اجرای صحیح عدالت است. مقصود از عدالت هم به نوبه خود پاسخگویی به یک نیاز فطری و اجتماعی انسان ها در جهت تامین منفعت عامه است. تامین این مصلحت هم، بنا به طبع جامع آن، به صورت فردی و انتزاعی میسر نیت. از این رو، نقش حرفه وکالت را در این میان در یک نگاه جمعی به عملکرد دستگاه قضایی در پرتو واقعیات حاکم بر تشخیص حق و باطل نگریست.
در فرضی که افراد هنگام اختلاف بر سر امری، یا نقض قوانین کشور، خود داوطلبانه به یک قاضی دانا و منصف و غیر جایز الخطا رجوع می کردند و تمام حقایق را بدون فزونی و کاستی در اختیار او قرار می دادند، کار آسان بود. در این حالت حکافی بود که فقط یک فهرست از اسامی مراجعان تهیه شود تا به نوبت حکم لازم درباره آنان صادر شود. بدیهی است که در این بین جایی برای وکیل مدافع نبود. اما روشن است که در عالم خارج جایی برای این فرض نیست. کشف حقایق و صدور حکم شایسته برآن اساس، نیاز به یک دستگاه، نظام دادرسی یک کشور است. و از جمله سازوکارهای آن برای نیل بدان هدف، امکان صحبت طرفین دعوا له و علیه مواضع خود و طرف مقابل است تا مبانی یک حکم عادلانه، هرچند گاه نه صدرصد، از افق این تضارب آراء طلوع کند. از این رو، واضح است که وظیفه وکیل هر یک از طرفین دعوا را، منفعت موکلش به عنوان سخنگوی اوست، تعیین می کند. حال آنکه قاضی به عنوان یک مستخدم حکومت، مکّلف به اجرای قوانین موضوعه کشوری است. بدین معنا طبیعی است که مطلوب قاضی جزئاً یا کلاً با آنچه یکی از دو وکیل می گوید یکسان نباشد، بلکه بعضاً کاملاً در نقطه مقابل آن قرار داشته باشد. بی توجهی به این نکته ساده است که سرچشمه سرگردانی نسبت به نقش وکیل می شود.
سرگردانی درباره نقش وکیل را می توان در مقررات انضباطی ناظر بر رفتار وکلا در یک کشور خاص نشان داد. در این مورد برای نمونه مقررات انضباطی مصوب سال ۱۹۹۲ کانون وکلای هلند اشاره می نماییم.
ماده (۲)۱ آن مقررات تحت عنوان«وظیفه و اختیار وکلا» می گوید: «از نظر جامعه نقش (وکلا) نیز در اجرای عدالت حیاتی است. در این رابطه موقعیت و مزایای ویژه ای به وکلا واگذار شده است و آنان باید از این موقعیت برای اجرای شایسته عدالت استفاده کنن زیرا اجرای عدالت به نفع موکلین و جامعه خواهد بود. عملکرد حرفه ای خوب به نفع عموم مردم است».
در واقع این توصیف از نقش وکیل مدافع، وی را همتراز با قاضی قرار میدهد. زیرا منفعت عامه به نحوی مطمح نظر قانونگذار است فقط در صورتی تأمین می گردد که حکم دادگاه مبتنی بر واقعیت مطلق باشد. به همین علت است که قاضی همواره در جستجوی حقیقت است و کوشش میکند براساس ادله ای که حقیقت را منعکس می سازد، حکم دهد. توصیف مذکور به یقین با مقررات ناظر بر «مراقبت از منافع موکلین به عنوان وظیفه اولیه وکیل» در تعارض است. اعلام حقیقت به قاضی در مورد وکیل می تواند منجر به محکومیت یا شکست او در دعوا شود.
مقررات مزبور وظیفه وکیل را در جای دیگر بیش از پیش غیر قابل درک می سازد. در آنجا همچنین آمده است که «وکلا قبل از هر چیز مشاور موکلین خود هستند.» انسان در متحیر می ماند که این نقش «مشاور» دیگر چیست و با سمت وکالت چه تفاوتی دارد.